رها کردن. آزاد کردن. آزاد گذاشتن. - ول دادن صدا، در تداول، آواز خواندن. سر دادن صدا. دادوبیداد کردن. آواز برآوردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). - ولش دادن، در تداول، ول دادن. (لغات عامیانۀ جمال زاده). رجوع به ول دادن شود. ، آزاد کردن کسی از زندان
رها کردن. آزاد کردن. آزاد گذاشتن. - ول دادن صدا، در تداول، آواز خواندن. سر دادن صدا. دادوبیداد کردن. آواز برآوردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). - ولش دادن، در تداول، ول دادن. (لغات عامیانۀ جمال زاده). رجوع به ول دادن شود. ، آزاد کردن کسی از زندان